همه ما این ضربالمثل را شنیدهایم: «خواستن توانستن است!» شاید حتی خودمان هم بارها از آن برای توصیه به دیگران استفاده کرده باشیم. این نوع از خواستن را بعضی از مکاتب فکری هم به اشکال مختلف تبلیغ میکنند و روی عملی بودن آن تاکید دارند. تاکید روی اینکه هر خواستهای که داشته باشی، فقط کافی است آن را بارها در ذهنت تکرار کنی و به محقق شدن آن باور قلبی داشته باشی، حتما به آن خواهی رسید.
ولی آیا بهطور جدی به عملی بودن آن هم فکر کردهاید؟
کمی وقت بگذارید و در طول زندگی خود به آرزوهای برآورده نشدهتان فکر کنید. یا اهداف متعددی را که در شرایط مختلف برای خود تعیین کردهاید و هیچگاه به آنها نرسیدهاید، در ذهنتان مرور کنید. با این کار حتما متوجه میشوید که اغلب این «خواستن»ها که در قالب آرزوها و اهداف کوچک و بزرگ بودهاند، هیچ موقع به نتیجه دلخواه نرسیدهاند و به عبارت دیگر به «توانستن» ختم نشدهاند.
پس حداقل باید این را بپذیریم که هر خواستنی الزاما به توانستن تبدیل نمیشود. در واقع «خواستن» شرط لازم برای رسیدن به نتیجه و «توانستن» است ولی شرط کافی نیست. بین خواستن و توانستن فاصلهای وجود دارد. این فاصله باید با یکسری فعالیتهای عملی پر شوند تا این دو به هم برسند. بنابراین ما برای رسیدن به نتیجه، علاوه بر خواستن که شروع فرآیند توانستن است، باید در ادامه و در طی این فرآیند، فعالیتهای دیگری را هم به انجام برسانیم. اهمیت این فعالیتها حتی در مواردی بیشتر از خودِ خواستن است.
خواستن یک پدیده ذهنی است ولی توانستن یک پدیده عملی است!
توجه داشته باشیم که خواستن صرفا یک پدیده ذهنی است. ولی رسیدن به نتیجه اغلب مستلزم عمل است. پس توانستن یک پدیده عملی و اجرایی است. برای مثال ممکن است ما دوست داشته باشیم در یک زمینه کاری و یا یک فعالیت هنری مثل نقاشی مهارت پیدا کنیم و از منافع آن در زندگی خودمان استفاده کنیم. حال اگر این دوست داشتن فقط یک آرزو باشد و در ذهنمان آن را بخواهیم، عملا درخصوص کسب مهارت در آن زمینه اتفاق خاصی نخواهد افتاد. این نوع خواستن که از چارچوب فکر و ذهن خارج نمیشود، «خواستن غیرفعال» است.
کم نیستند افرادی که خواستههایشان در همین حد است و جلوتر از این نمیرود. بعضی از این افراد در ابتدا از اینکه به خواستههایشان نمیرسند بسیار شاکی هستند و زمین و زمان ناسزا میگویند. ولی وقتی میبینند از پرخاشگری و ناسزا هم چیزی عایدشان نمیشود، به تدریج ناامید و مستعصل میشوند. خود را فردی ناتوان احساس میکنند و بالاخره عزتِ نفس و اعتمادبهنفس خود را از دست میدهند. ضعف در عزتِ نفس و اعتمادبهنفس هم به نوبه خود باعث میشود که بیش از پیش از فعالیت عملی دست برمیدارند و به فردی کاملا منفعل تبدیل شوند. و این چرخه معیوب همچنان ادامه پیدا میکند و شرایط را بد و بدتر میکند.
مرحله اول: خواستن غیرفعال
همانگونه که پیشتر گفتم خواستن یک پدیده ذهنی است و تا این خواستن به مرحله عمل نرسد هیچ امیدی به حصول به آن وجود نخواهد داشت. خواستن مراتبی دارد و انجام هریک از این مرتبهها ما را به رسیدن به نتیجه نزدیکتر میکند.
اولین مرتبه خواستن بدون انجام هیچ علی است که مرتبه «خواستن غیرفعال» است. در این مرحله خواستن فقط در ذهن شکل گرفته است و بیش از یک آرزو نیست. بنابراین نباید انتظار رسیدن به آن را داشت.
مرحله دوم: انجام فعالیتهای مقدماتی
مرتبه یا مرحله بعدی «خواستنی» است که همراه یکسری فعالیتهای مقدماتی است. در این مرحله «خواستن» از صرف آرزو داشتن و شکل گرفتن آن در ذهن خارج میشود. در این حالت ما برای عملی کردن آن شروع به انجام فعالیتهای مقدماتی و ابتدایی در جهت رسیدن به آن میکنیم.
برای مثال شما میخواهیم نقاشی یاد بگیرید. این خواسته ابتدا ذهنتان را درگیر میکند. ممکن از ساعتها و یا روزها به آن فکر کنید و در ذهنتان آن را سبکوسنگین کنید. سپس وقتی به این نتیجه رسیدید که علاقه و اشتیاق زیادی به رسم نقاشی دارید و میخواهید حتما در این زمینه مهارت پیدا کنید، آن زمان این خواسته دیگر از حالت آرزو خارج میشود و به عنوان یک هدف درمیآید. در این شرایط شما شروع میکنید به کسب اطلاعات بیشتر از نقاشان معروف و سبک نقاشی آنها و مطالعه در مورد هریک از آنها. هر جا نقاشی میبینید نظرات جلب میشود و حتی ممکن است به چند گالری و نمایشگاه نقاشی سر بزنید.
همه این فعالیتهایی که شما برای آشنایی بیشتر با موضوعات مختلف مرتبط با هنر نقاشی انجام میدهید، به نوعی مرحله دوم خواستن، که درواقع فعالیتهای مقدماتی در زمینه نقاشی است. حال سوالی که پیش میآید این است که: «آیا شما با ادامه این مرحله و مطالعه و کسب اطلاعات هرچه بیشتر در مورد هنر نقاشی به یک نقاش تبدیل میشوید؟»
بدیهی است که پاسخ این سوال منفی است. درست است که با انجام این مرحله یک قدم جلوتر از مرحله خواستن و آرزو داشتن خواهید بود ولی هنوز با کسب مهارت نقاشی فاصله دارید. در این مرحله فقط دانش و اطلاعات خود را در زمینه نقاشی افزایش دادهاید. حتی ممکن است در این مرحله شما به تهیه ملزومات رسم نقاشی از جمله مدادهای مختلف، کاغذ، آبرنگ و … بپردازید. ولی کسب مهارت در هر زمینهای از جمله نقاشی، نیازمند تمرین است. هر چه بیشتر تمرین کنید، به همان نسبت مهارت بیشتری هم پیدا خواهید کرد. به عکس بدون تمرین نمیتوان هیچ مهارتی را به دست آورد.
مرحله سوم: تمرین
پس در مرحله دوم ما مقدمات کار را فراهم کردهایم ولی هنوز کاری برای کسب مهارت انجام ندادهایم. این مرحله هم همانند مرحله قبل شرط لازم برای عملی کردن خواستمان است ولی شرط کافی نیست. برای دستیابی به امر توانستن لازم است در طی مراتب مختلف خواستن، از مرتبه دوم هم عدول کنیم و به مرتبه سوم خواستن وارد شویم. در این مرحله باید عملا به تمرین و کسب مهارت بپردازیم. باید مداد را روی کاغذ گذاشت و شروع به رسم نقاشی کرد. حتی اگر این رسم کردن بسیار ابتدایی و به نوعی ناامید کننده باشد.
خوب حالا آیا وارد شدن به مرحله سوم از خواستن ما را به نتیجه مدنظر میرساند؟ جواب باز منفی است! صرف وارد شدن به این مرحله و رسم نقاشی (در مورد مهارت نقاشی) نمیتواند ما را به مهارت لازم برساند. بلکه مرحله چهارمی را هم باید طی کرد. این مرحله، مرحله مدامت و استمرار است. مرحله چهارم یکی از مراحل بسیار مهم و کلیدی در کسب مهارت است. بسیاری از مردم به راحتی ا مرحله سوم از خواستن را پیش میروند، ولی پس از چند بار تمرین، به دلیل کم شدن انگیزه و یا اراده و همچنین با ظهور تنبلی و اهمالکاری، تمرین را کنار میگذارند و ادامه نمیدهند.
ادامه دارد…