چقدر از تواناییهای مغزمان استفاده میکنیم؟
شاید این موضوع یک خبر بد و تاسفبار تلقی شود، ولی از طرف دیگر میتواند خبر خوب و امیدوار کنندهای نیز باشد. موضوع از این قرار است که ما قسمت اعظم مغزمان را آکبند(!) نگه داشتهایم و میتوانیم در صورت لزوم از آن استفاده نماییم! البته اگر راه بکارگیری آن را بدانیم.
مغز انسان پیچیدهترین چیز در عالم هستی است. مغز در هر لحظه میلیونها پیام عصبی را از محیط میگیرد. آنها را تجزیه و تحلیل میکند و سپس به قسمتهای مختلف بدن ارسال میکند و یا در صورت لزوم آنها را ذخیره میکند.
برای درک فقط گوشهای از تواناییهای مغز بشر، کافی است چند لحظه چشمهایتان را ببندید. سپس مروری گذرا بر سیر تکامل زندگی بشر، از دوران انسانهای نخستین تا عصر حاضر داشته باشید. در طی قرون گذشته و بهخصوص در عصر حاضر، انسان به کمک ابداعات، اختراعات و اکتشافات، پیشرفتهای خارقالعادهای در زمینه تکنولوژی داشته است. از طرف دیگر انسان کیفیت بالای زندگیش را هم مدیون همین پیشرفتهای تکنولوژیک است. این روند تغییرات اکنون با سرعت بسیار زیادی در حال انجام است و آینده را کاملا غیرقابل پیشبینی کرده است.
ولی نکتهای که باید به آن توجه خاص نمود، این است که، تمام این اختراعات و اکتشافات که منجر به پیشرفتهای بشر شده، توسط معدودی از افراد که تعدادشان بسیار کمتر از 1% جمعیت انسانها است، صورت گرفته است!
حال سوالی که در اینجا به ذهن خطور میکند، این است که «آیا افرادی که در پیشرفتهای شگرف بشر تاثیرگذار بودهاند، انسانهای برگزیده با ساختمان خاصی از مغز و یا حجم بزرگتری از این اندام بدن بودهاند؟»
تفاوت دانشمندان و بقیه مردم در چیست؟
باوجود اینکه تنوع یکی از بارزترین مشخصههای موجودات زنده است و نوع بشر نیز از این امر مستثنی نیست، ولی تمایز دانشمندان و مخترعان بلحاظ تفاوت در ساختمان و حجم مغز نیست. همانطور که پیشتر هم ذکر شد، انسان از تمام تواناییهای مغزش استفاده نمیکند و درصد بسیار اندکی از آن را بکار میگیرد. در واقع فرق دانشمندان و افراد عادی در این است که دانشمندان طریقه بکارگیری مغز را میدانند و از آن به نحو بهتری استفاده میکنند. آنها با استفاده مداوم از عضو کلیدی بدن و تمرین دادن آن، مغزشان را برای درک و تجزیه و تحلیل بهتر موضوعات و مسائل آموزش میدهند.
در مواردی مغز انسان را میتوان با عضلات قسمتهای مختلف بدن مقایسه نمود. یک وزنهبردار با برداشتن وزنه و تمرینات متوالی و مستمر، عضلات بدن خود را تقویت میکند تا بتواند وزنههای سنگین را بردارد. یک دانشمند نیز با تفکر روی موضوعات و مسائل مختلف و تمرین دادن به این اندام خود برای حل آنها، در واقع عضلات آن را تقویت میکند. از اینرو هر چه از مغز بیشتر استفاده شود، توانایی آن در تجزیه و تحلیل مسائل و یافتن راهحلها بیشتر خواهد شد.
پس میتوان نتیجه گرفت که هر فردی حداقلهای لازم برای تفکر و حل مسائل را دارد. فقط باید با تمرین و ممارست، مغز خود را برای حل مسائل پیچیدهتر آماده نماید. همانطور که در مقاله «حل معما روشی برای پرورش خلاقیت» ذکر شده «در واقع حل معما مانند نرمشی است که به عضلات مغز و ذهنمان میدهیم تا تقویت شده و در حل مسائل واقعی زندگی روزمره یاریمان نمایند.»