برای خلاق شدن، خودتان را از یکنواختی خلاص کنید!

داستان پاس نرده
فهرست مطالب

داستان پاس نرده!

داستان پاس نرده را به صورت‌های مختلفی تعریف می‌کنند. یکی از این حالت‌ها می‌گوید:

روزی در یک پادگان نظامی فرمانده پادگان عوض می‌شود و فرمانده جدیدی از مرکز می‌آید. در روز اول فرمانده جدید برای اینکه شناختی از قسمت‌های مختلف پادگان پیدا کند، از یک گروهبان می‌خواهد که برای بازدید از پادگان با او همراه شود و قسمت‌های مختلف پادگان رو به وی نشان دهد.

هر جا که می‌رسیدند گروهبان توضیحات لازم را به فرمانده می‌داد، تا اینکه رسیدند به یک نرده در وسط پادگان که سربازی در کنار آن در حال پاس دادن بود. فرمانده با تعجب از گروهبان می‌پرسد: این سرباز چرا وسط پادگاه دارد پاس می‌دهد؟!

گروهبان با اطمینان و اعتماد به نفس می‌گوید: «قربان این سرباز امروز مامور پاس نرده است.»

فرمانده با تعجب بیشتری می‌پرسد: پاس نرده! پاس نرده دیگر چیست؟! چرا باید در کنار یه نرده در وسط پادگان پاس داد؟!

گروهبان که برای اولین بار بود چنین سوالی رو از کسی می‌شنید، به فکر فرو می‌رود. و هیچ جوابی هم به فکرش نمی‌رسد!

فرمانده که حالا دیگر عصبانی هم شده بود، با صدای بلندتری سوالش را تکرار می‌کند.

گروهبان هم با ترس و لرز و با لکنت جواب می‌دهد: «قربان، من نمیدانم. من از زمانی که یادم می آید، این پاس نرده وجود داشته و هر روز یک سرباز مامور پاس دادن از نرده بوده.»

فرمانده با همون لحن عصبانی می‌گوید: «تو از حالا فقط 24 ساعت فرصت داری تا دلیل این کار مسخره را پیدا کنی و به من گزارش کنی!»

راه حل مسئله چه بود؟

گروهبان بیچاره بدجوری توی مخمصه افتاده بود. او باید دلیل انجام کاری که سال‌ها به‌طور روتین انجام می‌شد و همه آن را یکی از کارهای لازم پادگان می‌دانستند، پیدا می‌کرد و به فرمانده گزارش می داد. بیشتر از 24 ساعت هم وقت نداشت. بنابراین دست به کار می‌شود. گروهبان می‌دانست که افراد جدید مثل خودش اطلاعی از دلیل انجام پاس نرده ندارند. پس سراغ قدیمی‌ترها می‌رود و از آنها سوال می‌کند. ولی متاسفانه آنها هم اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند و می‌گویند ما از زمانی که یادمون میآید، پاس نرده وجود داشته و هر روز انجام می‌شده. تا اینکه یکی از آنها راه حل خوبی پیشنهاد می‌کند. او می‌گوید خیلی سال‌ها پیش اینجا یک ستوان بود که البته چند سال پیش بازنشست شد. آن ستوان حتما می‌داند دلیل این پاس نرده چیست. الان آن ستوان بازنشسته در شهر مجاور پادگان زندگی می‌کند.

گروهبان با شنیدن این موضوع وقت را تلف نمی کند و راهی شهر مجاور پادگان می‌شود. در شهر پرسان‌پرسان خانه ستوان بازنشسته را پیدا می‌کند و سراغش می‌رود.

ابتدا خودش را به ستوان معرفی می‌کند و سپس ماجرا رو تعریف می‌کند.

ستوان وقتی ماجرای پاس نرده را می‌شنود، به فکر فرو می‌رود و بعد با تعجب می‌پرسد: مگه الان هم کسی پاس نرده می‌دهد؟!

گروهبان می‌گوید: بله قربان!

در این موقع ستوان می‌زند زیر خنده! و می‌گوید: «مگه چنین چیزی امکان دارد؟!»

گروهبان هاج و واج می‌پرسد که جریان چیست؟

و ستوان ماجرا را این گونه تعریف می‌کند: «سال‌ها پیش که آن نرده وسط پادگان خیلی زنگ زده بود، فرمانده وقت دستور داد که نرده را رنگ بزنند. بعد از رنگ زدن هم برای اینکه سربازها با تکیه دادن به آن رنگی نشوند، قرار شد یک سرباز یک روز آنجا کشیک بدهد. همین!»

خوب نظر شما در مورد داستان پاس نرده چیست؟

احتمالا به نظرتون خیلی مسخره می‌آید. فکر می‌کنید چرا باید پرسنل یک پادگان برای سال‌ها یک چنین کار بیهوده و عبثی را تکرار کنند، بدون اینکه به دلیل آن فکر کنند.

شاید تعجب کنید ولی باید بگویم که همه ما به صورت‌های مختلف کم و بیش از داستان‌هایی کم و بیش شبیه داستان پاس نرده در زندگی‌مان داریم و بدون اینکه به دلیل آن فکر کنیم و آن را به درستی ریشه‌یابی نماییم، بطور روتین انجامش می‌دهیم. می‌خواهم از شما خواهش کنم که وقت بذارید و در این زمینه فکر کنید و ببینید که پاس نرده شما چه چیزهایی هستند و بعد فکر کنید ببینید چطور می‌توانید آنها را کنار بذارید و بیشتر از این وقتتان را برای انجام آنها تلف نکنید.

خوب شاید بپرسید اصلا این داستان چه ربطی به موضوع خلاقیت دارد. در ادامه این ارتباط کاملا مشخص خواهد شد. فعلا شاید لازم باشه بدانید که یکی از اهداف این سایت توسعه جهانبینی‌ شما مخاطبین عزیز است تا با دید بازتری به موضوعات و پدیده‌های دور و برتان نگاه کنید تا واقعیت‌ها را بهتر درک کنید و در ادامه توانایی این رو پیدا کنید که تصمیم‌های معقول‌تر و در عین حال خلاقانه‌تری را در خصوص مسائل بگیرید. پس باید ابتدا تا جایی که ممکن است شناخت بیشتری از خودتان، طرز تفکرتان و احیانا موانعی که در راه رسیدن به تفکر خلاق وجود دارد را شناسایی کنید و در جهت رفع آنها تلاش نمایید! و بعد در جهت  خلاقیت بیشتر گام بردارید.

برای رفتن به مقصد از چه وسیله‌ای استفاده می کنید؟!

مقصد روزانه‌تان کجاست؟ آیا شاغل هستید و هر روز باید به محل کارتان بروید؟ و یا ممکن است دانشجو یا دانش‌آموز باشید و لازم باشد هر روز به دانشگاه و یا مدرسه بروید.

شما برای رفت و آمد روزانه از چه وسیله‌ای استفاده می‌کنید؟ وسایل نقلیه عمومی مثل اتوبوس، تاکسی، مترو و یا اتومبیل شخصی و شاید هم دوچرخه یا موتورسیکیلت و یا حتی پیاده؟

چه مسیری را انتخاب می‌کنید؟ آیا مسیرتان همیشه ثابت است و یا ممکن است در روزهای مختلف از مسیرهای متفاوت استفاده کنید؟

بسیاری از ما برای رفتن به مقصد ثابت روزانه، از مسیر و وسیله نقلیه ثابتی استفاده می‌کنیم. شاید بدلیل اینکه آن وسیله و مسیر را بهترین انتخاب برای رفتن به مقصد خاص خود می‌دانیم. این انتخاب برتر می‌تواند از نظر راحتی، ترافیک کمتر، دسترس بودن و یا از لحاظ اقتصادی بودن و یا هر دلیل دیگر باشد. شاید هم هیچ‌کدام از این موارد نباشد و فقط به این دلیل باشد که ما به این راه و وسیله خاص برای رفت و آمد به مقصدمان عادت کرده‌ایم و برایمان راحت‌تر است.

در برخی از موارد هم ما از این مسیر خاص رفت و آمد می‌کنیم، چون با بررسی‌هایی که چند سال یا چند ماه پیش‌تر انجام داده بودیم بهترین راه از لحاظ شاخص‌های ما است. ولی حالا پس از گذشت این مدت با توجه به اینکه همه چیز در حال تغییر است و با سرعت بسیار زیادی هم تغییر می‌کند، باز هم این راه بهترین راه به حساب می‌آید؟ و یا نه چون ما به این راه عادت کرده‌ایم و به قول معروف چشم بسته هم می‌توانیم آن را طی کنیم، همچنان از آن استفاده می‌کنیم.

راه‌ها و وسایل نقلیه جایگزین

فارغ از اینکه دلیل انتخاب نحوه و مسیر رفت و آمدتان چه بوده؛ بیایید کمی در مورد راه‌ها و وسایل جایگزین فکر کنیم. مسلما انتخاب قبلی ما از هر لحاظ بهترین انتخاب نیست. مثلا ممکن است از نظر اقتصادی مقرون‌به‌صرفه باشد، ولی از نظر سرعت دسترسی، انتخاب مناسبی نباشد و اتلاف وقت بیشتری را به همراه داشته باشد و بسیاری شاخص‌های دیگر …

… یا اصلا ممکن است قبلا مناسب بوده و در حال حاضر دیگر آن مزیت‌های قبلی را نداشته باشد.

موضوع انتخاب و عمل به آن انتخاب فقط در مورد مسیر رفتن‌مان به مقصد مطرح نیست، بلکه در هر موضوع و زمینه‌ای می‌تواند قابل طرح و بررسی باشد. ذهن ما طوری برنامه‌ریزی شده است که وقتی کاری را برای مدتی طولانی تکرار می‌کنیم به عادت تبدیل می‌شود.

در این زمینه به‌خصوص ضمیر ناخودآگاه ما سهم عمده‌ای را ایفا می‌کند. وقتی فعالیتی زیاد تکرار می‌شود، به‌تدریج انجام آن به ضمیر ناخودآگاه سپرده می‌شود و ما حتی بدون فکر کردن به و درگیر کردن ضمیر خودآگاهمان آن را انجام می‌دهیم. در این حالت این فعالیت به عادت ما تبدیل شده و کنار گذاشتن آن بسیار مشکل می‌شود. به‌طوری که حتی اگر آن فعالیت برای ما مضر هم باشد، آن را همچنان تکرار می‌کنیم. در واقع به روزمرگی می‌افتیم و هر روز کارها را به طور کلیشه‌ای انجام می‌دهیم. چیزی که با خلاقیت منافات دارد و ما را به انسانی منفعل تبدیل می‌کند.

مقاله «5 بازی ساده برای تقویت خلاقیت کودکان در خانه» را بخوانید، به سوالات آن پاسخ دهید و هدیه بگیرید!

این مقالات را هم بخوانید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد