افراد مختلف در زندگی خود به اصول متفاوتی پایبند هستند. برخی از آنها آدمهای کاملا منطقی هستند. هر کار، فعالیت و یا سخنی را درصورتی میپذیرند که با منطقشان منطبق باشد و یا حداقل اصول منطقی را که آنها میشناسند، نقض نکند.
در مقابلِ این افراد، کسانی هم هستند که به متفاوت فکر کردن، متفاوت عمل کردن و در کل متفاوت بودن و متمایز بودن علاقهمندند (افراد خلاق).
وقتی مسئله یا مشکلی پیش میآید، گروه اول با بررسی راهها و روشهای منطقی سعی میکنند روش مناسب و منطقی برای حل مسئله یا مشکل پیدا کنند. این گروه همچنین ممکن است الگوهایی که قبلا برای حل مسائل مشابه استفاده کردهاند رجوع میکنند و آنها را برای حل مسئله جدید نیز بکار گیرند. ولی گروه دوم فارغ از الگوهای موجود و بدون وابستگی صرف به اصول خاص منطقی، به دنبال روشهای نو و متفاوت برای حل مسائل هستند.
با این شرایط آیا میتوان این دو گروه را به دو گروه افراد منطقی و غیرمنطقی تقسیم کرد؟
برای درک بهتر موضوع و شناخت خصوصیات هریک از این دو گروه شاید بهتر باشد از مثالهای عملی و مصداقهای موجود در این زمینهها کمک بگیریم.
ساخت ماشین پرنده
فرض کنید 100 سال قبل زندگی میکنید. در آن زمان دو نفر که باهم برادرند، به شما مراجعه میکنند و میگویند که میخواهند یک ماشین پرنده درست کنند. ماشینی که توسط آن انسانها بتواند پرواز کنند.
الان که ما با هواپیماهای غولپیکر آشنایی داریم و حتی خودمان هم با آنها پرواز کردهایم و از شهر به شهر دیگر و یا از کشوری به کشور دیگر رفتهایم، این ادعا و حرف برایمان بسیار معمولی و عملی میآید. ولی در آن زمان و با سطح تکنولوژیک آن عصر چطور؟ آیا در آن زمان هم یک چنین ادعایی عادی، ممکن و قابل قبول بود؟
شاید تصور شرایط آن زمان برای افرادی مثل ما که در قرن 21 زندگی میکنیم، خیلی آسان نباشد و وجود هواپیما و استفاده از آن یک امر بدیهی و حتی پیشپا افتاده تصور شود. ولی اگر بتوانیم خودمان را در آن شرایط قرار دهیم، مسلما ادعای ساخت ماشین پرنده، یک ادعای غیرمنطقی و غیرقابل قبول قلمداد میشد. در آن زمان حتی با شنیدن این ادعا به عقل این دو برادر شک میکردند. چرا که با توجه به قانون جاذبه زمین امکان بلند شدن یک جسم سنگینی مانند یک ماشین و پرواز آن در آسمان، یک ادعای توخالی و غیرمنطقی بود.
حالا اینجا یک سوال پیش میآید. آیا میتوان گفت برادران رایت که این ادعا را حدود 120 سال قبل داشتند، آدمهای غیرمنطقی بودند. و یا نه آنها افراد غیرمنطقی نبودند بلکه افراد خلاقی بودند ولی ادعایشان با قوانین شناخته شده فیزیک و منطق آن زمان سازگار نبود؟
این موضوع در مورد سایر اختراعات و اکتشافات بشر در طول تاریخ هم کم و بیش صادق است. در هر عصری از تاریخ بشر، افرادی بودهاند که تفکری فراتر و متعالیتر از تفکر عامه مردم داشتند. مخترعین و مکتشفین افردی غیرمنطقی نبودهاند، بلکه منطقشان فراتر از منطق موجود در عصرشان بوده است. به همین دلیل ادعایشان در وهله اول مورد پذیرش جامعه نبوده ولی با عملی شدن ادعا و توضیح و تبیین منطق جدید، پذیرش عمومی هم اتفاق افتاده است.
نتیجهگیری
بنابراین اگر بخواهم از مطالب بالا نتیجهگیری کنم و موضوع را در چند سطر بیان کنم، باید عرض کنم که:
افراد خلاق که به لحاظ تفکر خلاقشان اقدام به اختراع و اکتشاف کردهاند و میکنند، انسانهای غیرمنطقی نیستند، بلکه افراد بسیار منطقی هستند و حتی فرامنطقی فکر میکنند. یعنی در واقع این افراد فراتر از منطق و قوانین علمی زمانه خودشان فکر میکنند.
به همین دلیل است که آلبرت انیشتین میگوید: «اگر ایدهای در ابتدا مضحک به نظر نرسد، هیچ امیدی به آن نیست.»
ولی یک ایده چه زمانی مضحک به نظر میرسد؟ زمانی که با قوانین علمی و منطق موجود سازگار نباشد. در این حالت ایده بسیار مضحک، مسخره و غیرمنطقی به نظر میآید. همان گونه که ادعای برادران رایت در مورد ساخت ماشین پرنده در زمان خودشان مضحک و غیرمنطقی به نظر میرسید.
نظر شما در مورد افراد خلاق چیست؟