حتما شما هم دیدهاید، کودکان در بدو ورود به دبستان تفاوتهای بارزی در درک مفاهیم از خود نشان میدهند و از پیشرفت تحصیلی متفاوتی برخوردارند. در سن 7 سالگی برخی از کودکان مفاهیم کمّیت، مسافت، عدد، فضا و اشکال را میفهمند، ولی بعضی از آنها درک کاملی از این مفاهیم ندارند.
منشاء این اختلافات در وهله اول میتواند مربوط به توارث باشد. دانش آموزان دبستانی از خانوادههای مختلف هستند و از لحاظ ژنتیکی اختلاف اساسی با هم دارند. اما تحقیقات نشان دادهاند که تاثیر محیط بسیار بیشتر از توارث و ژنتیک است.
عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی کودکان
کودکانی که قبل از سن دبستان آموزشهای مناسبی دیدهاند و تجربههای خوبی در مورد محیط اطراف، ارتباط بین اشیا، و مفهوم موضوعات مختلف کسب کردهاند، از نظر تفکر تحلیلی رشد بهتری پیدا میکنند. این کودکان زمینه مناسبی برای یادگیری مفاهیم علوم و ریاضی به دست میآورند و معمولاً پیشرفت تحصیلی بهتری دارند. به همین دلیل، این گروه از کودکان در درک مطالب و مفاهیمی که در دوره دبستان مطرح میشود، موفقتر از دیگر دانشآموزان خواهند بود.
البته باید توجه کردکه تنها روش آموزش موثر برای کودکان در سنین قبل از دبستان (2 تا 6 سالگی)، بازی است. بازی زبانی است که همه کودکان آن را درک میکنند و باید براساس سن کودک و میزان درک او طرح شود.
کودکان بسیار کنجکاو بوده و مشتاق کشف دنیای اطراف خود هستند. بنابراین باید از این فرصت نهایت استفاده را کرد و برای برانگیختن یادگیری بیشتر آنها، امکانات لازم را فراهم نمود. در این راستا اولین مربیان کودکان والدین آنها هستند. در واقع آموزش و پرورش کودک و رشد ذهنی او توسط والدین پیریزی شده و در دبستان مفاهیم آموزشی روی آن بنا میشود. به همین دلیل امکان پیشرفت تحصیلی کودک در پیریزی شده و در دبستان نتیجه میدهد.
مراحل شناختی پیاژه
نظریه رشد شناختی «ژان پیاژه»، روانشناس مشهور سوئیسی، یکی از برجستهترین نظریات در روانشناسی است. این نظریه به تبیین نحوه رشد ذهنی و شناختی کودکان در طول زندگی میپردازد. پیاژه معتقد بود که رشد شناختی یک فرآیند پویا و تدریجی است که در طی آن، کودکان به تدریج از طریق تعامل با محیط خود و تجربههای مختلف، تواناییهای شناختی پیچیدهتری را به دست میآورند. او این رشد را به چهار مرحله تقسیم کرد:
1. مرحله حسی-حرکتی (Sensorimotor Stage)
سن: از تولد تا حدود ۲ سالگی
در این مرحله، کودکان از طریق حواس و فعالیتهای حرکتیشان با محیط خود تعامل میکنند. آنها در این دوره یاد میگیرند که اعمال خود اثراتی روی دنیای اطرافشان دارد. یکی از مفاهیم مهم در این مرحله، پایداری شیء (Object Permanence) است، یعنی کودک یاد میگیرد که اشیاء حتی وقتی که از دید او پنهان هستند، همچنان وجود دارند.
2. مرحله پیشعملیاتی (Preoperational Stage)
سن: ۲ تا ۷ سالگی
در این مرحله، کودکان شروع به استفاده از نمادها، کلمات و تصاویر برای درک دنیا میکنند. تفکر آنها خودمحورانه است، به این معنا که اغلب نمیتوانند دیدگاه دیگران را درک کنند. همچنین توانایی درک پایایی (Conservation) را ندارند؛ مثلاً نمیفهمند که مقدار یک مایع با تغییر ظرف تغییری نمیکند.
3. مرحله عملیات عینی (Concrete Operational Stage)
سن: ۷ تا ۱۱ سالگی
در این مرحله، کودکان قادر به انجام عملیات منطقی در مورد اشیاء ملموس و واقعی میشوند. آنها مفهوم پایایی را درک میکنند و میتوانند دستهبندیها و طبقهبندیهای پیچیدهتری را انجام دهند. همچنین، توانایی درک دیدگاه دیگران را پیدا میکنند و از خودمحوری اولیه فاصله میگیرند.
4. مرحله عملیات صوری (Formal Operational Stage)
سن: ۱۲ سالگی و بالاتر
این مرحله آخرین مرحله رشد شناختی است که در آن نوجوانان و بزرگسالان قادر به تفکر انتزاعی و فرضی میشوند. آنها میتوانند مسائل را به طور منطقی حل کنند و مفاهیم پیچیدهای مانند عدالت، عشق، و اخلاق را درک کنند. در این مرحله، توانایی تفکر فرضی-استنتاجی (Hypothetical-Deductive Reasoning) نیز به وجود میآید.
اهمیت نظریه پیاژه
نظریه ژان پیاژه رویکردهای آموزشی و روانشناختی را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. او معتقد بود که کودکان با فعالیت و تعامل خود در فرآیند یادگیری نقش دارند و یادگیری آنها به تجربهها و ارتباطشان با محیط بستگی دارد. بر اساس نظریه او، آموزش باید متناسب با مراحل رشد شناختی کودکان باشد و معلمان باید فعالیتهایی طراحی کنند که به کودکان در حل مسائل پیچیدهتر و ارتقای مهارتهای شناختی آنها کمک کند.
پیاژه معتقد است که میتوان با آموزشهای اصولی، پیشرفت کودک از مرحلهای به مرحله دیگر را تسریع نمود. ولی وی با تحت فشار قرار دادن کودکان مخالف است. این روانشناس معتقد است که برای رشد هر مفهوم زمان مناسبی وجود دارد و از اینرو در آموزشها باید به این زمانها توجه نمود. همچنین لازم به ذکر است که هر یک از این زمانهای مناسب برای درک و رشد مفاهیم، در افراد مختلف، متفاوت است.
والدین چقدر به تربیت اصولی کودکان اهمیت میدهند؟
متاسفانه خانوادهها کودکان را برای یادگیری برخی موضوعات تحت فشار قرار میدهند. این والدین با تهدید و تطمیع سعی در آموزش غیراصولی آنها دارند. در این نوع آموزش شاید در کوتاه مدت موفقیتهایی دیده شود، ولی در دراز مدت باعث سرخوردگی کودک از یادگیری میشود.
آیا شما هم با فرزندانتان بازی می کنید؟ بازیهایی که به درک بهتر آنها از محیط اطرافشان کمک کند؟ و در نهایت موجب پیشرفت تحصیلی آنها در آینده شود؟ اگر اینگونه است لطفا تجارب خود را در پایین همین صفحه با ما و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارید.
در مطالب آتی در مورد آموزش پیش دبستانی بیشتر صحبت خواهیم کرد:
کودکان در مرحله حسی حرکتی چگونه فکر میکنند؟