قالبهای ذهنی بزرگترین مانع بروز خلاقیت در افراد هستند! البته که موانع زیادی در برابر بروز خلاقیت وجود دارد و هر یک از آنها نیز سهم خود را در جلوگیری از خلاقیت ایفا میکنند. ولی مهمترین و شناخته شدهترین و موثرترین آنها قالبهای ذهنی است. این قالبها یا چارچوبها حیطه عمل و فعالیت ما را محدود میکنند و نمیگذارند براساس توانمندیهای ذاتی خود عمل کنیم.
قالبهای ذهنی چه هستند، چه زمانی ساخته میشوند و چگونه فعالیتهای ما را محدود میکنند؟
برای پی بردن به منشأ این قالبها باید زندگی خود را از دوران کودکی مرور کنیم. ما از زمان کودکی برخی اطلاعات را از محیط، جامعه و اطرافیانمان کسب میکنیم که این اطلاعات، بهتدریج به باور تبدیل میشوند. درنهایت این باورها هستند که چارچوب زندگی آینده ما را شکل میدهند و ما در همه کارها سعی میکنیم به آنها پایبند باشیم و از این چارچوبها و قالبهایی که برای خودمان ساختهایم عدول نکنیم. این قالبهای ذهنی درواقع، محدوده و مرزبندی تفکر ما را در مورد موضوعهای مختلف، مشخص میکنند.
برای روشن شدن موضوع به مثالی در این زمینه توجه فرمایید:
کودکی دبستانی را در نظر بگیرید که به هر دلیلی تمرینات ریاضیاش را اشتباه حل کرده و معلم در کلاس و جلوی سایر دانشآموزان، او را کودن نامیده و گفته که او در آینده هیچکاره خواهد بود.
باتوجه به اینکه به باور دانشآموزان، معلمان، افرادی دانا و آگاه هستند، روی حرفهای آنها خیلی حساب میکنند. در واقع کودکان حرفهای معلمها را به نوعی وحی مُنزل تصور میکنند! بنابراین در ذهن این کودک، باوری شکل میگیرد که بیانگر «کودن بودن» اوست. کودک با پذیرش این باور، از آن زمان به بعد واقعاً به یک فرد کودن در ریاضی تبدیل میشود!
این کودک حتی اگر بهطور ذاتی شمِ ریاضی بالایی نیز داشته باشد، به دلیل تصور باطلی که از خود پیدا کرده، در حل مسائل ریاضی مشکل خواهد داشت! چراکه ذهن او با این باور، برای «کودن شدن» و «عدم درک ریاضی» برنامهریزی میشود. درصورتیکه ممکن است حل اشتباه ریاضی در آن روزِ خاص، دلیل دیگری داشته است. این دلیل میتواند بسیار معمولی باشد و برای هر فردی نیز اتفاق بیفتد. مثلاً کودک بهدلیل بازیگوشی یا رفتن به مهمانی و یا هر دلیل دیگری، فرصت پیدا نکرده درس ریاضیاش را بخواند و بنابراین نتوانسته تمرینات را درست حل کند. حال این اتفاقِ بسیار کوچک که برای هر کودک دیگری هم میتوانست اتفاق بیفتد، باعث شده که باوری از ناتوانی در ذهن کودک شکل گیرد و آینده او را شدیداً تحت تأثیر قرار دهد.
تصمیمگیریهای سرنوشتساز!
زمانی را تصور کنید که کودکِ داستان ما، دوره ابتدایی و راهنمایی را به پایان رسانده و اکنون میخواهد در دوره متوسطه رشته تحصیلیاش را انتخاب کند. به نظر شما رشته ریاضی در انتخابهای او چه جایگاهی خواهد داشت؟!
مسلماً با باوری که سالها پیش برای او در دبستان به وجود آمده و در طی سالهای متمادی، این باور، محکمتر نیز شده، او اکنون به انتخاب رشته ریاضی حتی فکر هم نمیکند. درواقع، انتخاب رشته ریاضی در حیطه تفکر او جایی ندارد.
حالا اگر کسی به او پیشنهاد انتخاب رشته ریاضی را بدهد، احساس عدم امنیت و استرس کرده و بدون هیچ تردیدی و بهطور قاطع این پیشنهاد را رد میکند.
همانطور که میبینید این کودک در مورد ادامه تحصیل برای خود، قالب ذهنی خاصی دارد که نمیتواند این قالب را نادیده بگیرد. توجه داشته باشیم که نه فقط درس و رشته ریاضی بلکه تمام زندگی او متاثر از این قالب ذهنی خواهد بود. با شکستن باورها او حتی خود را تا حدود زیادی خودکوچکبین و فاقد خلاقیت لازم برای انجام امور روزمره زندگی خواهد دید.
درون یا بیرون از جعبه!
این قالبها و چارچوبهای ذهنی را میتوان به یک جعبه تشبیه میکنند. ازلحاظ فکری و ذهنی، هر فردی دارای جعبهای است که درون آن زندگی میکند و هیچ علاقهای نیز به بیرون آمدن از جعبهاش ندارد چون تمام اعتقادات، باورها و حتی تواناییهای او درون آن جعبه است. همهچیز در درون جعبه برایش آشناست، چراکه هرروز با آنها سروکار دارد و با آنها زندگی میکند. او درون جعبه احساس امنیت میکند.
اندازه جعبه هر فرد، متأثر از وسعت تفکر اوست. کسی که تفکری بسته دارد، درواقع، جعبه کوچکی برای خود انتخاب کرده و دارای حیطه تفکر و عمل محدودتری است. بههمین دلیل هر چیزی را نمیپذیرد. فقط چیزهایی را که با باورهای محدود خودش سازگاری دارد، قبول میکند. هر چیزِ خارج از جعبه را نیز برای خود و زندگیاش تهدیدی بزرگ میبیند. بنابراین فاقد هرگونه خلاقیت در کارها است.
مسلماً اگر ما هم به گذشته خود فکر کنیم، شواهدی ازایندست را خواهیم یافت. یعنی اتفاقاتی که باعث شده باورهای محدود کنندهای در خصوص تواناییهای مختلف خود داشته باشیم.
ولی افرادی که تفکر باز و وسیعی دارند، جعبهشان نیز به همان نسبت بزرگ است. این افراد بهدلیل وسعت محدوده تفکرشان، افرادی شاد و کماسترس هستند. افرادی خلاق هستند. تا حد زیادی ریسکپذیرند و حتی در پذیرش نظرات و افکار دیگران انعطافپذیری بالاتری دارند.
این افراد بهلحاظ وسعت دیدی که دارند، میتوانند در مورد مسائل مختلف ایدهپردازی کنند و نظر بدهند. این توانایی آنها را به افرادی خلاق مبدل میکند. مهارت حل مسئله در این افراد بالاست و آنها میتوانند برای مسائل و مشکلات روزمره راهحلهای متعددی ارائه کنند. اعتمادبهنفس خوبی دارند و قادرند در شرایط دشوار تصمیمات درست و قاطعی بگیرند.
شما چه قالبهای ذهنی دارید؟
آیا هیچ به این فکر کردهاید که شما چه قالبهای ذهنی و محدودیتهایی برای خود ساختهاید؟ آیا فکر کردهاید اگر این محدودیتهای ذهنی را نداشتید، اکنون چه توانمندیهای فوقالعادهای داشتید؟ چقدر فعالیتها و اعمالتان خلاقانهتر بود؟
چند دقیقهای وقت بگذارید و در یک مکان خلوت و ساکت بنشینید و زندگی خود را مروری کلی کنید. سعی کنید محدودیتهای خود و عوامل پدیدآورنده آنها را شناسایی نمایید. شاید بتوانید در مورد برخی از آنها تجدید نظر کنید و به اصل خود برگردید!
البته که روشهای سادهتری هم برای از بین بردن قالبهای ذهنی وجود دارد. یکی از این روشها هم صحبت شدن با افراد خلاق است. هر چه تعداد اراد خلاق دوربرمان زیاد باشند، ما هم به تدریج خلقتر خواهیم شد. روش دیگر در این مورد مطالعه کتابهای حوزه خلاقیت است و همینطور شرکت در دورهها و به خصوص کارگاههای آموزش خلاقیت است. کارگاههایی که به صورت عملی و کاربردی خلاقیت را آموزش میدهند. شرکت در این کارگاهها باعث میشود ما با تمرینهای خلاقیتی که انجام میدهیم، مهارت خلاقیت را کسب کنیم و به فردی خلاق تبدیل شویم.
این مقاله گزیدهای از کتاب «خلاقیت در عمل» است. برای دسترسی به مطالب تکمیلی در این خصوص به این کتاب مراجعه کنید.
اگر در مورد این مقاله یا کلا در مورد مقوله خلاقیت نظر، تجربه، پیشنهاد یا سوالی دارید، لطفا در پایین همین صفحه در قسمت دیدگاه با ما و سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید. سپاس!
این کارگاه ویژه کارکنان سازمانها، شرکتها و دانشگاهیان است. اگر در شرایط اقتصادی حال حاضر به دنبال رشد و بهرهوری خود، کارکنان و سازمانتان هستید، این کارگاه را از دست ندهید.