تحصیلات در ایران چه جایگاهی در موفقیت آیندهسازان کشور دارد؟
همگی ما کم و بیش در مورد اهمیت تحصیلات، بهخصوص تحصیلات دانشگاهی در تضمین آینده افراد و موفقیت مادی و معنوی آنها شنیدهایم. در همین راستا یکی از توصیههای مؤکد اغلب والدین به فرزندان، جدی گرفتن درس و مشق است.
البته از حق نگذریم، بسیاری از والدین هم در حد امکانات و مقدورات، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. این والدین حداکثر سعیشان را میکنند تا فرزندان در بهترین و خوشنامترین مدارس تحصیل کنند. حتی برخی معلم خصوصی هم میگیرند و سعی میکنند همه نیازهای کودکان را رفع کنند، تا آنها بدون هر گونه دغدغه فکری، فقط به امر خطیر تحصیلات بپردازند. همه این کارها انجام میشوند تا در پایان دوازده سال تحصیل در مدرسه، خود را برای ماراتن کنکور آماده نمایند.
از طرف دیگر، در دهه گذشته با رسیدن موج و تورم جمعیتی متوالدین دهه 60، به سن متقاضیان ورود به دانشگاه، شاهد افزایش تعداد دانشگاهها و سایر مراکز آموزشی و در نتیجه افزایش ظرفیت کمّی پذیرش دانشجو بودیم که -گرچه متاسفانه این افزایش ظرفیتها، با افول کیفیت نیز همراه بوده ولی- در میان مسئولین به عنوان افتخار از آن یاد میشود!
حال سوالی که در این نوشتار مطرح میباشد، این است که:
آیا هیچ به این موضوع فکر میکنیم که واقعا تحصیلات (آن هم با این کیفیت نازل) چقدر در موفقیت آینده فرزندانمان موثر است؟
آیا با وجود خیل عظیم فارغالتحصیلان بیکار کشور، که سال به سال نیز بر تعداد آنها افزوده میشود، باز هم میتوان تحصیلات را به عنوان یکی از ارکان و عوامل مهم موفقیت آیندهسازان دانست؟
تحصیل برای رقابت یا کسب علم؟!
آیا هیچ فکر کردهایم که با رقابت کورکورانه و بسیار شدیدی که در سالهای اخیر، در میان خانوادهها برای ورود جوانان به دانشگاه به وجود آمده، چه آیندهای را برای جوانان و همچنین آینده کشور رقم میزنیم؟ آن هم بدون در نظر گرفتن علاقمندی فرزندان، نوع رشته تحصیلی، سطح علمی دانشگاه، نیاز کشور و . . . !
آیا سزاوار است با نادیده گرفتن مصالح فرزندان و همچنین کشور، از تحصیلات دانشگاهی نیز به عنوان مد و یا ابزاری برای چشم و هم چشمی استفاده نمود؟!
حتی اگر به فرض محال همه دانشگاههای کشور در سطح ایدهآل نیز باشند، آیا واقعا لازم است که همه افراد جامعه تحصیلات دانشگاهی داشته باشند؟ آیا اصلا همه اقشار جامعه علاقه و استعداد تحصیل را دارند؟ آیا تحصیل خود باعث بالا رفتن توقعات جوانان و روی گردانی آنها از بعضی از کارهای معمول و به قولی سطح پایین نمیشود؟
این سوالات و دهها سوال مشابه دیگر در مورد سیستم آموزشی کشور و نگرش خانوادهها به آموزش مطرح است که البته شاید نیازی به ارائه پاسخ نیز ندارند. چرا که جواب این پرسشها کم و بیش روشن است. این پرسشها و جوابهای آنها، بیانگر یک واقعیت تلخ است. بیانگر یک برداشت و نگرش اشتباه در مورد تحصیلات و در پیش گرفتن راهی برای رسیدن به رضایتمندی بیاساس و کوتاه مدت، البته به قیمت فدا کردن آینده جوانان و کشور!
هرکس شخصیتی منحصربهفرد دارد
باید توجه داشت که هر فردی از این دنیا، دارای شخصیت منحصر به فردی است که با همه افراد دیگر متفاوت است. بنابراین برای زندگی همه افراد جامعه نمیتوان یک نسخه واحد پیچید. هر فردی علاقمندی، استعداد و تواناییهای خاص خود را دارد. و همین تنوع در آحاد نوع بشر و خلاقیتهای فردی آنها بوده که تاکنون باعث پیشرفتهای خارقالعاده اشرف مخلوقات شده است.
در واقع در مقایسه با سایر موجودات زنده، مهمترین تمایز و ابزار پیشرفت انسان همانا تفکر خلاق او میباشد. ابزاری که متاسفانه مدارس و دانشگاهها نه تنها از شکوفا کردن آن عاجز هستند، بلکه در اغلب موارد باعث عقیم شدن آن نیز میشوند. در این راستا باید اذعان نمود که سیستم آموزشی با جهتدهی و یکسان سازی اندیشههای متمایز و متنوع، مانع از بروز خلاقیت در دانشآموزان و دانشجویان میشود.
در نظر نگرفتن تفاوتها و سعی در همسانسازی و همرنگ کردن آحاد جامعه، موضوعی است که میتواند جامعه را از درون تهی کند و آن را به اضمحلال ببرد. رشد سریع بیکاری در بین فارغالتحصیلان نیز بی ارتباط با این واقعیت نیست. در میان فارغالتحصیلان تقریبا دیگر هیچ کس به فکر راه اندازی کسب و کاری مستقل برای خود نیست. همه به دنبال استخدام شدن و ارائه خدمت به دیگران هستند، حتی با نازلترین حقوق! و این نشان از جامعهای غیرمعمول با استراتژی اقتصادی ناسالم دارد.
در جوامع سالم، با تنوعی که در توانمندیهای افراد وجود دارد، درصدی از افراد به عنوان کارآفرین، پیشگامان و پرچمداران اقتصادی جامعه میباشند. ولی متاسفانه علیرغم بالا بودن جمعیت جوان کشور، در میان این جوانان انگیزه لازم برای این مهم دیده نمیشود.
در این قسمت قصد دارم بهطور عام به جایگاه و اهمیت تحصیلات در موفقیت افراد موفق دنیا اشارهای گذرا داشته باشم.
«مارک مک کورمک» نویسنده کتاب «هاروارد، چه چیزهایی را یاد نمیدهد» مینویسد:
«من از اهمیت هوش، استعداد و تحصیلات عالی آگاهم، اما این نکته را هم خوب میدانم که هیچ یک از چنین صفاتی نمیتواند جای عقل سلیم، سرعت عمل در تصمیمگیری، قضاوت صحیح و شمّ تجاری را بگیرد.»
همانطور که این نویسندهی به نام هم اذعان نموده، تحصیلات عالی اهمیت زیادی در موفقیت و پیشرفت نوع بشر دارد، ولی مهمتر از آن فردی است که این تحصیلات را فرا میگیرد. درواقع تحصیلات به خودی خود ارزش چندانی ندارد. بلکه این فرد تحصیل کرده است که براساس خصوصیات انسانی خود اعم از فکری و عملکردی، به تحصیلات ارزش میدهد. وجود تعداد بیشمار تحصیل کردههای ناموفق، دلیل روشنی بر این مدعاست. از طرف دیگر کم نیستند هنرمندان، دانشمندان و مخترعینی که از لحاظ تحصیلات در سطوح بسیار پایین بودهاند، ولی توانستهاند با خلاقیت و عملکردشان زندگی بشر را دگرگون سازند.
دانشمندان بدون تحصیلات دانشگاهی
برای نمونه توماس ادیسون که شاید بتوان گفت معروفترین دانشمند و نابغه در میان آحاد مردم است و خدمات او بر جامعه بشری، از دید کسی پوشیده نیست، قبل از سن ۱۶ سالگی ترک تحصیل کرد! در مدرسه معلماش شک نداشت که مغز او از گچ ساخته شده است. درصورتی که او فردی بسیار استثنایی و خلاق بود.
هنری فورد هم که صنعت اتومبیلسازی دنیا را متحول کرد، فردی کم سواد بود. البته فورد برای جبران کمبود اطلاعات علمیاش افراد تحصیل کرده را به خدمت گرفته بود. بهطوری که ترکیب دانشِ متخصصین تحصیلکردهای که استخدام کرده بود و مهارت خلاقیت خودِ هنری فرد، موجب تحول شگرف در صنعت اتومبیلسازی شد.
دورههای طولانی تحصیلات دانشگاهی همزمان با سالهای پر جنب و جوش جوانی است. در این سالها فرد میتواند از توانمندیهای خود از جمله مهارت خلاقیتش برای موفقیت و ارتقاء زندگی خود به نحو احسن استفاده نماید. بنابراین افرادی که به ادامه تحصیلات علاقه چندانی ندارند، بهتر است بهجای تحصیلات و فرصتسوزی به اموری که علاقمند هستند، بپردازند. بهطور ساده میتوان گفت که افرادی که پس از گرفتن دیپلم، بهجای رفتن به دانشگاه، در زمینه مورد علاقهشان جذب بازار کار میشوند، عملا چهار تا پنج سال از فارغالتحصیلان دانشگاه جلوترند. گرچه متاسفانه والدین چنین چیزی را برنمیتابند و همین امر باعث بسیاری مشکلات در آینده کودکان میشود!
سخن پایانی
در مجموع بسیاری از صاحبنظران معتقدند که تحصیلات طولانی دانشگاهی، اغلب موجب کاهش قوه ابتکار، خلاقیت و جرات و جسارت میگردد. چرا که در چنین شرایطی، استدلال منطقی و تجزیه و تحلیل کارها، جایگزین جسارتورزیها و خلاقیت انسان میشود.
در پایان باید متذکر شوم که نمیتوان و نباید نقش ارزشمند دانش و تجربیات علمی، در رسیدن به موفقیت در هر حرفهای را نادیده بگیریم. چرا که جهانی که در آن بسر میبریم و برهه زمانی خاصی که در آن زندگی میکنیم، بیوقفه در حال تغییر است. بنابراین کسانی که آرزوی موفقیت و کامروایی دارند، باید همواره دانش و اطلاعات خود را در زمینه فعالیت حرفهای خویش با آخرین اطلاعات روز تطبیق دهند. ولی نکته قابل تعمق این است که تحصیلات دانشگاهی تنها راه کسب دانش نیست. چه بسا کسب دانش و اطلاعات مورد نیاز از طریق تجربه و روش عملی میتواند در بسیاری از موارد موثرتر باشد.
نظر شما در مورد تحصیلات و تاثیر آن در موفقیت کودکان و آیندسازان چیست؟ لطفا نظرات خود را با ما و سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید. ممنون!