برای رفتن به مقصد از چه وسیلهای استفاده می کنید؟!
مقصد روزانهتان کجاست؟ آیا شاغل هستید و هر روز باید به محل کارتان بروید؟ و یا ممکن است دانشجو یا دانشآموز باشید و لازم باشد هر روز به دانشگاه و یا مدرسه بروید.
شما برای رفت و آمد روزانه از چه وسیلهای استفاده میکنید؟ وسایل نقلیه عمومی مثل اتوبوس، تاکسی، مترو و یا اتومبیل شخصی و شاید هم دوچرخه یا موتورسیکیلت و یا حتی پیاده؟
چه مسیری را انتخاب میکنید؟ آیا مسیرتان همیشه ثابت است و یا ممکن است در روزهای مختلف از مسیرهای متفاوت استفاده کنید؟
بسیاری از ما برای رفتن به مقصد ثابت روزانه، از مسیر و وسیله نقلیه ثابتی استفاده میکنیم. شاید بدلیل اینکه آن وسیله و مسیر را بهترین انتخاب برای رفتن به مقصد خاص خود میدانیم. این انتخاب برتر میتواند از نظر راحتی، ترافیک کمتر، دسترس بودن و یا از لحاظ اقتصادی بودن و یا هر دلیل دیگر باشد. شاید هم هیچکدام از این موارد نباشد و فقط به این دلیل باشد که ما به این راه و وسیله خاص برای رفت و آمد به مقصدمان عادت کردهایم و برایمان راحتتر است.
در برخی از موارد هم ما از این مسیر خاص رفت و آمد میکنیم، چون با بررسیهایی که چند سال یا چند ماه پیشتر انجام داده بودیم بهترین راه از لحاظ شاخصهای ما بوده. ولی حالا پس از گذشت این مدت با توجه به اینکه همه چیز در حال تغییر است و با سرعت بسیار زیادی هم تغییر میکند، باز هم این راه بهترین راه به حساب میآید؟ و یا نه چون ما به این راه عادت کردهایم و به قول معروف چشم بسته هم میتوانیم آن را طی کنیم، همچنان از آن استفاده میکنیم.
راهها و وسایل نقلیه جایگزین
فارغ از اینکه دلیل انتخاب نحوه و مسیر رفت و آمدتان چه بوده؛ بیایید کمی در مورد راهها و وسایل جایگزین فکر کنیم. مسلما انتخاب قبلی ما از هر لحاظ بهترین انتخاب نیست. مثلا ممکن است از نظر اقتصادی مقرونبهصرفه باشد، ولی از نظر سرعت دسترسی، انتخاب مناسبی نباشد و اتلاف وقت بیشتری را به همراه داشته باشد و بسیاری شاخصهای دیگر …
… یا اصلا ممکن است قبلا مناسب بوده و در حال حاضر دیگر آن مزیتهای قبلی را نداشته باشد.
موضوع انتخاب و عمل به آن انتخاب فقط در مورد مسیر رفتنمان به مقصد مطرح نیست، بلکه در هر موضوع و زمینهای میتواند قابل طرح و بررسی باشد. ذهن ما طوری برنامهریزی شده است که وقتی کاری را برای مدتی طولانی تکرار میکنیم به عادت تبدیل میشود.
در این زمینه بهخصوص ضمیر ناخودآگاه ما سهم عمدهای را ایفا میکند. وقتی فعالیتی زیاد تکرار میشود، بهتدریج انجام آن به ضمیر ناخودآگاه سپرده میشود و ما حتی بدون فکر کردن به و درگیر کردن ضمیر خودآگاهمان آن را انجام میدهیم. در این حالت این فعالیت به عادت ما تبدیل شده و کنار گذاشتن آن بسیار مشکل میشود. بهطوری که حتی اگر آن فعالیت برای ما مضر هم باشد، آن را همچنان تکرار میکنیم. در واقع به روزمرگی میافتیم و هر روز کارها را به طور کلیشهای انجام میدهیم. چیزی که با خلاقیت منافات دارد و ما را به انسانی منفعل تبدیل میکند.
قسمت نخست مقاله «برای خلاق شدن، خودتان را از یکنواختی خلاص کنید!»