خلاقیت یعنی به چالش کشیدن دانسته‌های قبلی!

مفهوم این تعریف چیست؟

چه رابطه‌ای میان به چالش کشیدن دانسته‌های قبلی و خلاقیت وجود دارد؟

هرکدام از ما فارغ از این‌که چند سال داریم، در طول عمر خود چیزهای زیادی یاد گرفته‌ایم. برخی از این آموزه‌ها را از دوران طفولیت و کودکی به‌طور ضمنی و به‌تدریج از بزرگسالان و اطرافیانمان آموخته‌ایم. بعضی را از جامعه، مدرسه و دانشگاه، قسمتی را هم از مطالعه کتاب، تماشای فیلم و … فرا‌گرفته‌ایم.

از طرف دیگر با توجه به این‌که هرکس شرایط، محیط و زندگی خاص خود را داشته و افراد، ابزار و امکانات خاصی را تجربه کرده، شخص منحصربه‌فردی است و کاملاً با دیگران تفاوت دارد. درواقع در دنیا هیچ دونفری را نمی‌توان یافت که تمامیِ دانسته‌هایشان شبیه به‌هم باشد. هرکس فکر، باور، عملکرد و زندگی خاص خود را دارد. چیزی که از دید یکی کاملاً درست است، ممکن است از دید دیگری اشتباه محض باشد و برعکس.

علاوه بر این، در هر جامعه‌ای ایدئولوژی خاصی حاکم است. هریک از این ایدئولوژی‌ها هم به‌نوبه خود تأثیرات خود را روی افکار و عملکرد افراد جامعه می‌گذارند؛ به‌طوری‌که موجب پیچیدگی بیشتر موضوع شده و تمایزها و تفاوت‌های افکار و عملکرد افراد را بیش‌ازپیش توسعه می‌دهند.

حال، سوالی که مطرح می‌شود این است که با این تنوع فوق‌العاده زیاد در افکار، باورها و عملکردها در جوامع انسانی، چگونه می‌توان گفت کدام‌یک از افکار و عملکردها درست و کدام‌‌یک اشتباه است؟!

چطور می‌توان به حقیقت رسید؟

چه معیار و شاخصی را می‌توان برای تمایز درست و غلط از هم متصور بود؟

سوال اساسی‌تر اینکه آیا اصلاً درست و غلطی وجود دارد؟!

اعتبار فرضیه‌های علمی

همان‌طوری که می‌دانید حتی در مباحث علمی، هر نظریه و فرضیه‌ای که توسط دانشمندان و متخصصان رشته‌های مختلف علمی مطرح می‌شود و مورد وثوق و پذیرش جامعه علمی قرار می‌گیرد، پس از مدتی با فرضیه جدیدی نقض شده و کنار گذاشته می‌شود. ازاین‌رو می‌توان گفت هر فرضیه‌ای برای بازه زمانی خاصی درست است و با سپری شدن آن بازه زمانی و ظهور فرضیه دیگر، نادرست تلقی می‌شود و جای خود را به فرضیه جدید می‌دهد.

 

فرضیه علمی

 

البته مسلماً فرضیه جدید هم تاریخ انقضای خود را دارد و به‌زودی توسط فرضیه جدیدتر جایگزین خواهد شد. این پدیده از ابتدای ظهور علم وجود داشته و توسعه فناوری‌های نوین و پیشرفت جوامع بشری مدیون همین پدیده بوده است.

حال با توضیح کوتاهی که در مورد فرضیه‌های علمی دادم، شاید بتوان گفت دانسته‌ها، افکار و باورهای تک‌تک افراد نیز در جای خود و حداقل برای خود فرد، درست هستند! البته درعین‌حال می‌توان در شرایط خاص و بسته به مقتضیات زمان و مکان همه آن‌ها را زیر سوال برد. در این صورت می‌توان با دانش، افکار و باورهای جدید، جایگزین نمود. چرا که بشر برای پیشرفت خود چاره‌ای جز به چالش کشیدن دانسته‌های قبلی خود و تغییر و تحول در آن‌ها ندارد. به‌عبارت‌دیگر، باگذشت زمان و پیشرفت علم، دانسته‌های ما قدیمی می‌شوند. بنابراین دیگر قادر به پاسخ‌گویی به نیازها و ضروریات کنونی ما نیستند و باید نو شوند.

 

خلاقیت یعنی تولید ایده‌های جدید

از طرف دیگر می‌دانیم که خلاقیت یعنی تولید ایده‌های جدید، متفاوت فکر کردن و متفاوت عمل کردن! پس به چالش کشیدن دانسته‌ها با سایر تعاریف خلاقیت هم همخوانی دارد.

«الوین تافلر» نویسنده و آینده‌پژوه مشهور آمریکایی در این رابطه می‌گوید: «بی‌سوادانِ قرن بیست‌ویک کسانی نیستند که نمی‌توانند بخوانند و بنویسند، بلکه کسانی هستند که نمی‌توانند آموخته‌های کهنه خود را دور بریزند و دوباره بیاموزند.»

پس برای عقب نماندن از قطار پرشتاب فناوری باید خود را با تغییر و تحول جهان علم هماهنگ کنیم. باید به نوسازی دانسته‌های تاریخ گذشته خود مبادرت ورزیم و به بازآموزی و به‌روز شدن بپردازیم.

 

برگرفته از کتاب «خلاقیت در عمل، چگونه می‌توانم فردی خلاق باشم؟»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *