آیا شما هم افسوس گذشته را میخورید؟
حتما شما هم با افرادی برخورد کردهاید که افسوس سالهای گذشته را میخورند. آنها از این که از دوران کودکی و جوانی خود و یا در کل، از عمر گرانبهایشان بهدرستی استفاده نکردهاند و فرصتها را سوزاندهاند، پشیمانند!
این موضوع حتی ممکن است در مورد من و شما هم صادق باشد. شاید بعضی اوقات ما هم آرزوی بازگشت به دوران کودکی و جوانی را داشته باشیم تا به گونهای دیگر زندگی کنیم و بتوانیم از فرصتها به نحو احسن استفاده نماییم.
متاسفانه ما عادت کردهایم که بهدنبال موضوعات مشکل، دست نیافتنی و حتی غیرممکن (مثل برگشت به زمان گذشته!) باشیم. کمتر به موضوعات ساده، راحت و سهلالوصول (مثل استفاده از فرصتهای امروز) فکر میکنیم. ما امروز را که در دسترس است از دست میدهیم تا به گذشته تبدیل شود، بعد بازگشت آن را آرزو میکنیم!
نگاهی به اهمیت زمان و استفاده از فرصتها
زمان، یکی از گرانبهاترین و ناپایدارترین منابعی است که در اختیار انسان قرار دارد. هر ثانیه که میگذرد، هرگز بازنمیگردد و هر لحظهای که از دست میرود، تبدیل به خاطرهای میشود که نمیتوان آن را دوباره زیست. جملهای که میگوید «خیلی زود دیر میشود!» بهخوبی این واقعیت را به تصویر میکشد. ولی جمله خیلی زود دیر میشه یعنی چه؟ این جمله به ما یادآوری میکند که فرصتها و لحظات زندگی، بیش از آنچه تصور میکنیم، ناپایدار و گذرا هستند. در این مقاله، به بررسی معنای عمیق این جمله، اهمیت استفاده از زمان، و راههایی برای جلوگیری از به تعویق انداختن تصمیمات مهم خواهیم پرداخت.
گذر سریع زمان و اهمیت آن
زمان برای همهی ما به یک اندازه است، اما نحوه استفاده از آن میتواند تفاوتهای بزرگی در زندگی ایجاد کند. هر لحظهای که میگذرد، ما را به سوی آیندهای میبرد که از آن گریزی نیست. شاید به نظر برسد که زمان بهآرامی میگذرد، اما نگاهی به گذشته نشان میدهد که چقدر سریع روزها، هفتهها و سالها از دست رفتهاند. این حس که «خیلی زود دیر میشود»، ریشه در واقعیتی دارد که همگان با آن روبرو هستند و آن اینکه: «زمان منتظر هیچکس نمیماند!»
بسیاری از افراد، گذر زمان را به گونهای تجربه میکنند که انگار همه چیز به سرعت رخ میدهد و وقتی به خود میآیند، متوجه میشوند که فرصتهای بسیاری را از دست دادهاند. این حس ندامت و افسوس، ناشی از آن است که ما اغلب به دلیل ترس، شک، یا بهانههای مختلف، کارهایی را که باید انجام دهیم، به تأخیر میاندازیم. اما زمانی که به خود میآییم، ممکن است دیگر برای اقدام دیر شده باشد.
به قول شادروان قیصر امینپور:
حرفهای ما هنوز ناتمام، تا نگاه میکنی، وقت رفتن است.
باز هم همان حکایت همیشگی، پیش از آنکه با خبر شوی، لحظهی عزیمت تو ناگزیر میشود.
آی … ناگهان چقدر زود دیر میشود!
اهمیت استفاده از فرصتها
فرصتها مانند لحظاتی که در گذر زمان میآیند و میروند، ناپایدارند. آنها در لحظهای ظهور میکنند و اگر از آنها استفاده نکنیم، ممکن است برای همیشه از دست بروند. اهمیت استفاده از فرصتها در زندگی نمیتواند نادیده گرفته شود. هر تصمیم و هر اقدام کوچکی که امروز انجام میدهیم، میتواند تاثیر بزرگی بر آینده ما داشته باشد.
برای مثال، تصمیم به یادگیری یک مهارت جدید، شروع یک کسبوکار، یا حتی تماس با دوستی که مدتی است از او بیخبر بودهایم، همگی فرصتهایی هستند که میتوانند نتایج مثبتی در زندگی ما به همراه داشته باشند. اما اگر این اقدامات را به تعویق بیندازیم، ممکن است به زودی متوجه شویم که دیگر زمانی برای آنها باقی نمانده است. این همان جایی است که جمله “خیلی زود دیر میشود!” معنای واقعی خود را پیدا میکند.
فردا، «امروز» به دیروز تبدیل خواهد شد!
فردا، «امروز» به دیروز تبدیل خواهد شد! پس قبل از اینکه امروز به دیروزی دیگر تبدیل شود، میتوانیم بهراحتی از آن بهرهمند شویم. هر آن چه که قرار است در آینده در مورد امروز فکر کنیم و افسوس بخوریم، میتوانیم همین امروز به فکر باشیم و از زمان حال استفاده بهینه کنیم. موفقیت ما در گرو استفاده از فرصتهاست. فرصتهایی که به سرعت میگذرند. پس دَم را غنیمت شماریم!
این موضوع در مورد زندگی کودکان هم صادق است. کودکان امروز، بزرگسالان فردا هستند. زمان به سرعت در حال سپری شدن است و خیلی زود دیر میشود!
پس از همین امروز باید به فکر آینده کودکانمان باشیم. همانگونه که در مقالات «چرا خلاقیت و نوآوری؟» و «آیا کودکان نیاز به آموزش خلاقیت دارند؟» ذکر کردم، در قرن حاضر و هزاره سوم، شرایط بسیار ناپایدار است و ما شاهد تغییرات فوقالعاده سریع در پدیدهها و شرایط مختلف هستیم. به همین دلیل رقابت در هر زمینهای بسیار سخت شده است. در ضمن برای آشنایی بیشتر با ناپایداری شرایط فعلی، میتوانید مقاله جالب و تاملبرانگیز «دنیای VUCA» را هم بخوانید.
جایگاه مهارت خلاقیت در مشاغل آینده ارتقاء پیدا میکند!
مسلما در دو دهه آینده، زمانی که کودکان امروزی به جوانان جویای کار تبدیل میشوند، شرایط حتی بسیار دشوارتر از حالا خواهد بود. بنابراین سهلانگاری امروز ما در مورد کودکان، میتواند صدمات جبران ناپذیری را به آیندهسازان و آینده جامعهمان وارد کند. پس بیایید بهجای افسوس خوردن به گذشتههای از دست رفته، از هماکنون گذشتههای آینده را بهدرستی طراحی کنیم تا در آینده به عملکرد گذشتهمان افسوس نخوریم.
بیایید با خلاقیت، متفاوت از گذشته عمل کنیم و در آینده به خودمان و به عملکردمان ببالیم.
بیایید کودکان را هم به سمت آموزش خلاقیت صوق دهیم! چرا؟
چون روندها مانند چراغی مسیر آینده را به ما نشان میدهند. طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد تا سال 2025، 10 مهارت برای کسبوکارها بسیار مهم و تاثیرگذار خواهند بود. یکی از این مهارتهای 10 گانه، مهارت خلاقیت است. بنابراین باید به فکر خلاق بار آوردن کودکان و نوجوانان باشیم تا بتوانند از این مهارت در مشاغل خود بهرهمند شوند.
ولی چرا روز به روز مهارت خلاقیت اهمیت بیشتری پیدا میکند؟ جواب این سوال را باید در سرعت زیاد پیشرفتهای تکنولوژی پیدا کرد! پیشرفتهای چند سال گذشته نشان میدهد که دیگر مشاغل برای انجام کارهای تکراری و فرآیندی نیاز به انسان ندارند و رباتها بسیار بهتر از انسان این کارها را انجام میدهند. ولی از طرف دیگر ما میدانیم که رباتها خلاقیت لازم برای نوآوریها را ندارند و حداقل این یک مورد فقط از دست بشر برمیآید. بنابراین تکنولوژی هرچقدر هم که رشد کند، نیاز به خلاقیت انسان همچنان باقی خواهد ماند.
فرصتها را از دست ندهیم
با توجه به سرعت تغییرات در فناوریها ، ضرویست که بیشتر به فکر تطبیق دادن و هماهنگ کردن خودمان با این تغییرات باشیم. فرصتها بسرعت میآیند و میروند و تنها کسانی میتوانند به موقع این فرصتها را شکار کنند و از آنها استفاده کنند که ارزش این فرصتها را درک کرده باشند و همچنین برای تشخیص آنها تیزحسی لازم را داشته باشند.
پس بیایید فرصتها را از دست ندهیم و یادگیری مهارت خلاقیت را جدی بگیریم! نه فقط خودمان بلکه به فرزندانمان و سایر کودکان هم آموزش دهیم. چرا؟ چون در آینده مسلما افراد خلاق در جمع افراد بیکار نخواهند بود.
اجازه بدهید در پایان یک نقل قول بسیار مهم و قابل تعمق را هم ذکر کنم تا همگی روی آن عمیقتر فکر کنیم و ببینیم با خودمان چند چندیم!
امروز کارهایی را انجام میدهم که دیگران حاضر نیستند انجام دهند،
تا فردا کارهایی را انجام دهم که دیگران قادر نیستند انجام دهند!
انشاء در مورد چه زود دیر میشود!
اخیرا یکی از دوستان قدیمی را که معلم است، دیدم. میگفت: مقاله «خیلی زود دیر میشود» را خواندم. این عنوان به درد انشاء میخورد. و نظر من را پرسید.
گفتم: هر موضوع ارزشمندی مثل همین موضوع که دانشآموزان را به فکر وادار کند، خوب است. بنابراین من هم موافقم که این موضوع را به به عنوان موضوع انشاء به کودکان بدهید. اضافه کردم: در ضمن اگر اشکالی ندارد بعدا انشاءها را بدهید من هم بخوانم و از آنها یاد بگیرم.
راستی! آیا شما برای ساخت آینده فرزندانتان از اکنون برنامهای در دست اجرا دارید؟
لطفا در قسمت دیدگاهها ما را از نظرات خود آگاه کنید.